تحلیل رفتارشناسی حمایت از علامت تجاری
حقوق هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای رسیدن به هدف. تلاشی است برای استقرار نظم و تأمین پیشرفت تمدن. بنابراین لازم است رابطه این وسیله با اجتماع و به طور کلی فرهنگ جوامع روشن شود. اگر حقوقدانان محیط ایجاد و پرورش حقوق را نشناسند و نظریههایی را که از بیرون ان را اداره میکنند، ندانند، بیگمان نمیتوان از این وسیله نتیجه مطلوب به دست آورند.
در جامعهشناسی حقوق، سرچشمه و بنیان حقوق، جامعه است و گروههای انسانی هستند که قواعد زندگی خود را میسازند. بنابراین، جامعهشناسی حقوقی در پس احراز و کشف قواعدی است که خود به خود ایجاد شده است و چهره (توصیفی) دارد.
روسکو باند، کاوش در محیط اجتماعی و بررسی انگیزههای تحول حقوق را از وظایف علم حقوق میشمارد. او اعتقاد دارد که تحلیل و ارزیابی عوامل اجتماعی، کلید شناسایی ماهیت حقوق هستند. در نهایت اینکه حقوق وابسته به نیروی دولت یا فطرت آدمی نیست، ساخته اجتماع یا توده اعضای آن است. این اجتماع، که سازنده قواعد حقوقی و مبنای آنهاست، تنها در دولت خلاصه نمیشود. حقوق قواعد ناشی از گروههای انسانی است، خواه این گروه انجمن کوچک باشد یا دولت یا اجتماع بینالمللی. پس به این ترتیب کارکردهای مدرن علامت در بازار نیز در تحولات نظام حمایت از علامت تجاری دخیل هستند. البته لازم به توضیح است که عوامل اجتماعی به نوبه خود منشعب از اسباب اقتصادی و اخلاقی هستند.
آنچه تا کنون در تحلیل حقوقی و اقتصادی به آن پرداخته شد، اصولاً براساس کارکرد علامت تجاری در دلالت بر ویژگیهای فیزیکی یا حداقل ویژگیهای عینی محصولات میباشد. براساس مکتب شیکاگو و بر پایه یک سری پیش فرض، حقوق علائم تجاری را مورد تحلیل اقتصادی قرار گرفت. مثل اینکه انسان اقتصادی است یا بازار رقابت کامل برقرار است و یا … یکی از پیش فرضهایی که مرتبط به تحلیل اقتصادی علامت تجاری نیز میشود، این پیش فرض است که ترجیحات مصرفکنندگان ثابتاند و علائم تجاری این ترجیحات را از طریق آگاهی دادن به مصرفکننده در مورد ویژگیهای محصول برآورده میسازد و به این ترتیب، علامت تجاری تطبیق بین ترجیحات مصرف کننده و مجموعه ویژگیهای عینی که مطلوب اوست را انجام میدهد. اما هر کس با نیم نگاهی به جامعه امروزی که مملو از برندهای قدرتمند و تبلیغات گسترده است به راحتی متوجه میشود که گستره عملکرد علامت تجاری چیزی بیش از براورده کردن ترجیحات مصرفکننده است. در حقیقت امروزه نظام بازار، صرفاً مبتنی بر عرضه و تقاضای واقعی نیست بلکه عوامل مختلفی این دو مسئله را تحت تأثیر قرار میدهند. به نحوی که در برخی موارد کالا و نیاز با هم متولد میشود، که این مسئله نباید از نگاه تیزبین حقوق غافل بماند. بطور مثال در جایی که جامعه مداوم مورد هجوم تبلیغات تجاری همه جانبه قرار میگیرد، این مسئله خود میتواند به تقاضای کاذب و غیرواقعی منجر شود. به این ترتیب علامت تجاری نه تنها به تولید کننده اجازه میدهد که ترجیحات موجود را برآورده کند، بلکه حمایت از علامت تجاری این امکان را به وجود میآورد که علامت تجاری ترجیحات مصرفکننده را ایجاد و شکل دهد. یک برنینگ موفق از طریق تبلیغات وسیع در تلاش برای ایجاد یک تصویر از محصول، یک فرهنگ جدید یا یک معنای روانشناختی از محصول است که فراتر از ویژگیهای فیزیکی محصول گسترش مییاشد. اصولاً فردی که یک ساعت مچی کارتیه خریداری میکند این ساعت را صرفاً برای برآورد ترجیح خود برای داشتن وسیلهای که زمان را نشان میدهد یا برای اینکه ترجیحات زیباشناسیاش را برآورد کند، نمیخرد. خرید یک ساعت کارتیه میتواند عامل دیگری همچون تمایل به مایش سطح زندگی فرد یا مطابق مد بودن فرد یا حتی ممکن است به جهت لذت روانی باشد که استفاده از علامت مشهوری که عمدتاً از طریق یک برندینگ موفق به وجود میآید، ایجاد میمند.
یکی از برجستهترین بحثهایی که در این زمینه صورت گرفته از سوی فرانک اشکتر ارائه شده است. او معتقد به حمایت از انحصار علامت تجاری در مقابل لطمه به شهرت و منافع دارنده علامت تجاری است. با این استدلال که: « 1) … ارزش علائم تجاری مدرن در قدرت فروش آنها نهفته است 2) این قدرت فروش وابسته به اصر روانشناختی برند بر مردم دارد، نه صرفاً به جهت فوایدی که استفاده از کالا به همراه داشته بلکه به همان میزان به جهت منحصر به فرد بودن و یکتایی برند؛ 3) … چنین منحصر به فرد بودن یا یکتایی با استفاده از علامت در کالاهای مرتبط یا غیرمرتبط از بین رفته یا معدومالحال میشود؛ 4) … درجه این حمایت به نوبه خود بستگی به گسترهی تلاش یا نبوغ علامت در منحصر به فرد کردن و یکتایی علامت دارد.»
اصولاً وجود چنین کارکردی در علامت، علامت را تبدیل به یک برند میکند. برای حمایت انحصاری از این کارکرد علامت- که تبدیل به برند شده- باید به قانون علائم تجاری مراجعه کرد. مشکل از همین جا آغاز میشود که در قانون علائم تجاری، علامت تجاری و برند مترادف در نظر گرفته شدهاند، ولی آیا این فرض با حقیقت امر همخوانی دارد؟
قانون علائم تجاری بر این امر استوار است که حمایت از علائم تجاری منجر به کارایی اقتصادی میشود. علائم تجاری با کاهش هزینه جستجو و تسهیل شناسایی محصولات و تولیدکنندگان در بازار، کارایی اقتصادی را افزایش داده و تولیدکنندگان را تشویق میکند که در کیفیت محصولات خود سرمایهگذاری بیشتری کنند. درعین حال، قانون از استفاده رقبا از تلاشهای سایرین ممانعت به عمل میآورد. با وجود این، دکترینهای متعددی در علائم تجاری مطرح شده که حقوق و اقتصاد (مکتب شیکاگو) نمیتواند به درستی آنها را توجیه کند. فرضی را در نظر بگیرید که فردی با آگاهی از این مسئله که کالا اصل نیست، اقدام به خرید یک کالای تقلبی میکند. دراینجا هیچگونه آسیب یا گمراهی رخ نداده اما دکترین گمراهی پس از فروش معتقد به جلوگیری از رخ دادن چنین معاملهای است، هر چند خریدار با محصول مشکلی نداشته باشد. قانون علائم تجاری در ارائه دلیل قانع کننده در مورد حمایت از این موارد ناموفق بوده است. بسیاری از دکترینهای دیگر نیز در قانون علائم تجاری با همین مشکل روبرو هستند. از جمله حمایت از لباس تجاری (حمایت از ظاهر کالا، نحوه بسته و …)، حمایت از علامت مشهور (دکترین تضعیف و گمراهی در علاقه اولیه) در واقع امروزه حمایت از قانون علائم تجاری به حدی گسترش یافته که تئوری هزینه جستجوی علائم تجاری جوابگوی توجیه و کنترل این تغییر دیدگاههای متعدد نیست. این مقدمه بهانهای است برای ورود بحث برندینگ و تحلیل روانشناختی این کارکرد در فلسفه حمایت از علامت تجاری.
به همین منظور ابتدا اهمیت توجه به این نوع علائم تجاری که به جهت کارکرد خاصشان تبدیل به برند شدند را مورد بررسی قرار داده و در گفتار بعد تا حد لزوم، برند در بازار را معرفی کرده و در ادامه به مطالعه تطبیقی برند و علامت تجاری و نقش برند در قانون علائم تجاری و نظرات موافقان و مخالفان حمایت از برند (یا به عبارتی کارکرد روانشناختی علامت) پرداخته میشود.
ارسال نظر